شهدا سال 64 -زندگینامه شهید کهزاد رحمانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد کهزاد رحماني »
کهزاد، عاشقی بود که دل در کمند معشوق نهاده بود و آرزوی رسیدن به وصال یار، هرلحظه او را مشتاقتر میکرد. او که با فرارسیدن بهار ـ ۱۳۴۸/۱/۱ ـ چون غنچهای زیبا، میان خانوادهای مذهبی، در شهرستان نیریز، بخش آباده طشک، روستای کوشکک شکفته شد، لبخند شادی را به لبهای مادر و پدر نشاند. روزگار کودکی را بهسرعت سپری ساخت و برای آموختن راهی دبستان شد. دوره ابتدائی را در دبستان شهاب کوشکک با موفقیت به پایان رساند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد کهزاد رحماني »
کهزاد، عاشقی بود که دل در کمند معشوق نهاده بود و آرزوی رسیدن به وصال یار، هرلحظه او را مشتاقتر میکرد. او که با فرارسیدن بهار ـ ۱۳۴۸/۱/۱ ـ چون غنچهای زیبا، میان خانوادهای مذهبی، در شهرستان نیریز، بخش آباده طشک، روستای کوشکک شکفته شد، لبخند شادی را به لبهای مادر و پدر نشاند. روزگار کودکی را بهسرعت سپری ساخت و برای آموختن راهی دبستان شد. دوره ابتدائی را در دبستان شهاب کوشکک با موفقیت به پایان رساند...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -دو رودخانه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در آن زمان که گل خون به کوچه میبارید به سینه و تـن مــردان گلوله میبـــارید دو دوست خسته ز گرد ره آمده بودیم سپر به نیزه دژخیم آمده بودیم برای رزم، خروش از جگر برآوردیم براه کعبه به دستان خود سر آوردیم امید نصر به هر سینه آشیانه نمود گل امید ز فریاد ما جوانه نمود به شوق یار دویدیم دشت ایران را به خانه خانه رساندیم راز شیران را به پاس حمله ما دزد و راهزن بگریخت به همت همه، دژخیم از وطن بگریخت به موج حادثه، خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در آن زمان که گل خون به کوچه میبارید به سینه و تـن مــردان گلوله میبـــارید دو دوست خسته ز گرد ره آمده بودیم سپر به نیزه دژخیم آمده بودیم برای رزم، خروش از جگر برآوردیم براه کعبه به دستان خود سر آوردیم امید نصر به هر سینه آشیانه نمود گل امید ز فریاد ما جوانه نمود به شوق یار دویدیم دشت ایران را به خانه خانه رساندیم راز شیران را به پاس حمله ما دزد و راهزن بگریخت به همت همه، دژخیم از وطن بگریخت به موج حادثه، خود...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پیکار مردان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به برادرمان رضا خلیلی که آموزش ارتش بیست میلیونی را در خون آغازگر شد. ریشه در خون دارد این پیکار مرد میخواهد کشد این کوه را بردوش مرد میخواهد کشد بردوش این بار رسالت را آی انسانها که غمگینید خون میخواهد این هنگامه پر رنج چه عاشق گونه میسوزند این پروانههای ما بگرد شعله شمع وجود امت اسلام بیا بنگر سراسر خون گرفته است خاک ایران را از آنجا، از مرز عراق آن پهنه حماسه مردان عشق آموز و تا اینجا رضا این خفته در خون چه ابری دارد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به برادرمان رضا خلیلی که آموزش ارتش بیست میلیونی را در خون آغازگر شد. ریشه در خون دارد این پیکار مرد میخواهد کشد این کوه را بردوش مرد میخواهد کشد بردوش این بار رسالت را آی انسانها که غمگینید خون میخواهد این هنگامه پر رنج چه عاشق گونه میسوزند این پروانههای ما بگرد شعله شمع وجود امت اسلام بیا بنگر سراسر خون گرفته است خاک ایران را از آنجا، از مرز عراق آن پهنه حماسه مردان عشق آموز و تا اینجا رضا این خفته در خون چه ابری دارد...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید شهریار عجم زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید شهریار عجم زاده »
دفتر زندگی شهریار سال 1343 درخانوادهای مذهبی و متدین در شهر آباده طشک از توابع شهرستان نیریز گشوده شد. در کنار پدر ومادری مهربان فرار و فرود زندگی را لمس کرد. سپس برای دانش اندوزی راهی مدرسه شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. مشکلات زندگی مانع از تحصیل او در مقاطع بالاتر شد. برای کمک در تأمین معاش زندگی، با عزمی راسخ و مردانه مشغول تلاش گردید و در جهت رفع مشکل اقتصادی خانواده خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید شهریار عجم زاده »
دفتر زندگی شهریار سال 1343 درخانوادهای مذهبی و متدین در شهر آباده طشک از توابع شهرستان نیریز گشوده شد. در کنار پدر ومادری مهربان فرار و فرود زندگی را لمس کرد. سپس برای دانش اندوزی راهی مدرسه شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. مشکلات زندگی مانع از تحصیل او در مقاطع بالاتر شد. برای کمک در تأمین معاش زندگی، با عزمی راسخ و مردانه مشغول تلاش گردید و در جهت رفع مشکل اقتصادی خانواده خود...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رجعت یک ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
شب ندارد سر خواب دیده در رجعت پاک تو ستاره بگریست یاد تو مرحم هر زخم عمیق یاد و رؤیای تو با جان من است لیک این قلب فرورفته به مرداب گناه هیچ امیدش نیست اندر این رویش گلهای گرانبار امید با حضور شب تاریک و سیاه گنهش با سپاه سیه معصیت اندر نگهش از تو گلزار گران گل چیند شب ندارد سر خواب شوق دیدار تو با صاعقهها بارانها با باد با ژاله گلهای شفق با نسیمی از کوه میآید لیک رفتن و رسیدن را پای پرآبله نتواند، آه 6/1/60 13 نیریز ...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
شب ندارد سر خواب دیده در رجعت پاک تو ستاره بگریست یاد تو مرحم هر زخم عمیق یاد و رؤیای تو با جان من است لیک این قلب فرورفته به مرداب گناه هیچ امیدش نیست اندر این رویش گلهای گرانبار امید با حضور شب تاریک و سیاه گنهش با سپاه سیه معصیت اندر نگهش از تو گلزار گران گل چیند شب ندارد سر خواب شوق دیدار تو با صاعقهها بارانها با باد با ژاله گلهای شفق با نسیمی از کوه میآید لیک رفتن و رسیدن را پای پرآبله نتواند، آه 6/1/60 13 نیریز ...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ظهور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
حمید... دوباره میآید با صورتش هنوز مدال عقیق زخم با زبانش خطبه جهاد آخرین محفوظاتش از تپههای آنسوی نیریز خواهد آمد از تپههای ماسه که آنجا ناگاه درخت حادثه گل کرد و شقایقهای سرخ بر صورت و سینه حمید گل داد بهت نگاه دیر باور حمید هنوز هم در تپههای آنسوی نیریز احساس درد را به تأخیر میسپارد خون را هنوز حمید از تنگچین پیراهن باور نمیکند پس دوستم "علی" چرا در رکاب ناله نکرد؟ آیا عقاب پیر حادثه تا زندهتر زمهر رفیقم بود که پیشتر زناله او بر سینه در دلم بنشست ؟ آیا "عباس"، "...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
حمید... دوباره میآید با صورتش هنوز مدال عقیق زخم با زبانش خطبه جهاد آخرین محفوظاتش از تپههای آنسوی نیریز خواهد آمد از تپههای ماسه که آنجا ناگاه درخت حادثه گل کرد و شقایقهای سرخ بر صورت و سینه حمید گل داد بهت نگاه دیر باور حمید هنوز هم در تپههای آنسوی نیریز احساس درد را به تأخیر میسپارد خون را هنوز حمید از تنگچین پیراهن باور نمیکند پس دوستم "علی" چرا در رکاب ناله نکرد؟ آیا عقاب پیر حادثه تا زندهتر زمهر رفیقم بود که پیشتر زناله او بر سینه در دلم بنشست ؟ آیا "عباس"، "...
شهدا سال 60 -وصیتنامه شهید عباسعلی زهری زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد عباسعلي زهري زاده »
بسم الله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشرواببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. (سوره توبه، آیه 110) و امروز این آیه شریفه مصداق پیدا کرده و خلق مسلمان ایران در برابر دشمنان خدا چون صف آهنین ایستادگی میکنند و از هیچ ایثاری فروگذار نیستند و در میدان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد عباسعلي زهري زاده »
بسم الله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشرواببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. (سوره توبه، آیه 110) و امروز این آیه شریفه مصداق پیدا کرده و خلق مسلمان ایران در برابر دشمنان خدا چون صف آهنین ایستادگی میکنند و از هیچ ایثاری فروگذار نیستند و در میدان...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -گمنام
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
برای شهدای گمنام ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. سوزش شمع و بازی گل در چمنها آتش عشق و مستی او در تن ما لاله از خاک سرخت برون شد وه چه کوچیدی از لاله زاران ای امید من ای شمع خاموش ای رسیدی به من خانه بر دوش رفتهای زین سرا تو همیشه رفتنت باور ما نمی شه ای گل لاله ما به بستان ای شهید، ای عزیز عزیزان رخت خود زین سرا برگرفتی راه دیگر تو دیگر گرفتی ای گل لاله پرپر شاخه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
برای شهدای گمنام ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. سوزش شمع و بازی گل در چمنها آتش عشق و مستی او در تن ما لاله از خاک سرخت برون شد وه چه کوچیدی از لاله زاران ای امید من ای شمع خاموش ای رسیدی به من خانه بر دوش رفتهای زین سرا تو همیشه رفتنت باور ما نمی شه ای گل لاله ما به بستان ای شهید، ای عزیز عزیزان رخت خود زین سرا برگرفتی راه دیگر تو دیگر گرفتی ای گل لاله پرپر شاخه...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -فریاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38
39
40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 بعدي